به هیچ کس نمیرسم...
........................................................
کنج اتاق، آرام نشسته ام
جوانی ام چنگی به دل نمی
زند
مادر، برخیز، کفش هایم را
پاک کن
کیف و کتابم را بردار
می خواهم به کودکی
برگردم....
..........................................................
تشنگی
تشنگی
بهـــــــــــــانه
بود
آبـــــــــــــ را
با
لیــــــــــــــوان
تــــــــو می
خـــــــــــــواســــــــــــتم
................................................................
بعد از مُردنم...
بعد از مُردنم
سرم را جدا کنید
بگذارید روی شانه
ام .
شانه ای که سر می
خواست
سری که شانه می
خواست
هر دو را برسانید
به آرزوشان
......................................
پیراهن سیاه
اینجا تا
پیراهنت را
سیاه نبینند
باور نمی
کنند
چیزی از دست
داده باشی
...
.......................................................
آغــوش
مــن
زانــو
هـایـم
را بــه
آغـوش
کــشیده
بـــودم...
وقتــی
تــو
بــرای
آغــوش
دیـگری...
زانــو
زده
بـودی
...
...................................................
صبر...
صـــــبر
یک
فریب
بزرگ
است!
سالهاست
با
غوره
ها
کلنجار
میروم
حلوا
نمیشوند...
........................................
چه
زندگی
شیرینی
گذشته ای که حالمان را گرفته است
آینده ای که حالی برای رسیدنش نداریم
و حالی که حالمان را بهم میزند
چه زندگی شیرینی